چمدون بندونه
سلام ثمره قلبمون
خوبی مادر؟
عزیزم چند روزه چمدون بستم و منتظرم کار بابا رضا تموم بشه راهی زادگاهمون بشیم، اونجا یه عالمه کار دارم اولش که از همه مهمتره رفتن پیش یه دکتر خوبه که ماه آخر زیر نظرش باشم خودم دکتر راحله احمدی رو در نظر دارم که هم تجربه اش زیاده هم کارش میگن خیلی درسته هم رییس بیمارستانه خلاصه اگه مورد اورژانسی برامون پیش بیاد در دسترس تر از بقیه است، خلاصه برم پیشش یه سونوی آخر هم انجام بدم و آماده تشریف فرمایی فرشته آسمونیمون بشیم، یه کار مهم دیگه چیدن سیسمونیته توی اتاق خواب عزیز که زحمت کشیده این روزا خالیش کرده برای من و شما، دید و بازدید با رفقا و فامیل هم یکی از برنامه هامه و پیاده روی منظم، انجام نرمش هایی که توی کلاس آمادگی زایمان بهمون سفارش کردن و خلاصه همه چی مهیا بشه واسه دیدن روی ماهت، راستی بهت گفتم خاله راحله نی نی سومشو حامله است؟
ایشالله خاله بانو هم بزودی مامان بشه.
توی این مدت که خبری ازم نبود یکی از همکارای خاله سیما خانم مهرتاش با آقاشون اومدن یزد پیشمون و خوب بود خوش گذشت، ایشالله ایشون هم مادر بشن بزودی، دکتر حباب رفیقم الان مشهده با خانواده رفتن پابوس امام رضا به امید خدا این دفعه امام رضا نظری کنه و خدا بخواد ایشون هم مادر بشن، دوست قدیمیم ندا 27 شهریور عرووسیشه یعنی درست همون روزایی که قراره شما بیای نمی دونم بتونم عروسیش شرکت کنم یا نه در هر صورت امیدورم خوشبخت بشه، از خدا می خوام تجربه زیبای بارداری و مادر شدن رو به همه آرزومنداش بچشونه.الهی آمین
دختر گلم بعد رفتنمون به زادگاهم بازم برات میام و می نویسم، به امید خدا
فعلا بوس بوس