***اميد ***
*** اميد ***
تا حالا فكر كردين اگه به معناي واقعي اميدي در كار نبود چي مي شد؟
اصلا فكر كردن بهش يه جور نا اميديه!
ولي خوب من فكر مي كنم اگه اميدي نبود زندگي جريان (به معناي جاري بودن ها نه فقط كلمه جريان) نداشت.
راكد و بي معني............
بچه بدنيا مياد اگه اميدي نباشه مادر و پدر براي چي تمام سعيشونو بكنن كه همه چي خوب باشه؟
اگه يه سرماي كوچولو بخوره بدون اميد .........
اگه به سن مدرسه برسه بدون اميد اصلا چرا بره مدرسه؟
چرا ازدواج كنه؟
چرا بچه دار بشه؟
اصلا چرا زندگي كنه؟
اين يعني ركود........
براي همينه كه مي گن نا اميدي گناه بزرگيه ،يعني ايمان به خدايي وجود نداره .ايمان به هدف بزرگ خلقت كه خدا بخاطرش همه ما رو خلق كرده چي ميشه؟
ولي برعكسشم هست و خيلي هم زيباست:
اميد داشتن
يعني شور و هيجان زندگي داشتن.......يعني خون تو رگهاي زنده زندگي.
آدم اميد وار به خواسته هاش مي رسه .
تازه مگه هممون نمي دونيم كه علم فيزيك و علوم ديگه كشف كردن كه چيزي به نام جاذبه هست.جاذبه افكار مثبت و منفي.
با اميد آدم ميشه مركز تمام اون موج هاي مثبت .
و زمين و زمان ميتونه به خدمتش در بياد.
تمام آدمهاي مشهور و موفق دنيا با اميد به موفقيت رسيدن.
اميد رو خيلي زياد دور و برمون ديديم كه چطور توي دل انسانها شكوفه زده و به بار نشسته..........
الان از هر كي بخواي برات يه داستان واقعي از نتيجه اميد داشتن تعريف كنه مي تونه.
و زيبا ترين و تاثير گذارترين داستاني كه توي ذهنم حك شده از نتيجه نا اميدي اينه:
(شايد بد نباشه شما هم بخونيد)
"يه كوهنورد يهو پاش سر مي خوره و بين زمين و اسمون آويزون ميشه مه غليظي بوده و هيچ جا ديده نمي شده.........چيزي به نام اميد توي دل سردش نبوده ،پس حتي زحمت نكشيده از خداي خودش كمك بخواد.به توانايي و قدرت خدا هم ايمان و اميد نداشته.
يه شب مي گذره و صبح كه مردم محلي پيداش مي كنن مي بينن يه آدمي از يه طناب آويزون يخ زده در حالي كه فاصله خيلي كمي تا زمين داشته..................."
پس اميد داشته باشيم و بدونيم خدايي كه ما رو آفريده از خلقت ما هدفي داشته.اگه نمي تونيم بفهميم چه هدفي، حداقل از انجام اعمال روزمره اي كه در توانمونه شرمنده درگاهش نكينيم خودمونو ...