خاطرات من و ني ني

حساس نباش

1391/11/8 2:07
نویسنده : هما
273 بازدید
اشتراک گذاری

 

niniweblog.com

 

یه موقع هایی اونقدر فکر و خیال می کردم و جوش همه رو می زدم که همیشه غم این و اون روی دلم سنگین بود.نگران

مثلا فلانی با فلانی بحثش شده بود من خوابم نمی برد از غصه.ناراحت

شوهرم می گفت آخه عزیز اونا خودشون به تفاهم رسیدن تو این ور کشور براشون غصه می خوری.

فرداش زنگ می زدم به همون فلانی می دیدم انگار نه انگار ..تعجب...همه چی ختم به خیر شده بوده و من بی خبر ....یول

شوهرم می گفت تو بلد نیستی یه موقع هایی به خودت بگی خوب به من چه!

دیدم حق داره.طفلی شوهرم چه گناهی داره این وسط من همش غم امتو می خورم؟

پیش خودم تمرین کردم کمی در مقابل چیزایی که می شنوم و به من ربطی نداره دل گنده تر باشم.ابرو

خدا رو شکر موفق شدم.

الان می بینم خیلی حساس بودن هم خوب نیست.

آدم زود از پا درمیاد.

من نسبت به شوهر و نی نی آینده تعهد دارم باید سرحال و شاد باشم.نیشخند

با غصه دیگرونو خوردن جو زندگی خودم خاکستری میشه.

خداروشکر که به این نتیجه رسیدم و موفق شدم عادت بدمو ترک کنم.عینک

 

 

niniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان فرشته کوچولو
8 بهمن 91 6:36
سلام دوست خوبم اتفاقی وبلاگت و دیدم امیدوارم خدا بهت یه فرشته ناز هدیه بده مطالبت خیلی خوبه


ممنون نظر لطفتونه خانمي.وبلاگتونو ديدم .خداروشكر كه خدافرصت دوباره مادر شدن رو داري.التماس دعا.
نگاری
8 بهمن 91 21:46
منم یه مدت اینجوری بودم
اره بهتره حرص الکی نخوری


دقيقا.
زهرا
8 بهمن 91 22:18
آره واقعا ! منم خیلی حرص میخورم واسه بچه های صاحبخونمون ، انشاا.. مامان و باباش باهم آشتی کنن وبه هم عشق بورزندولی من در کل غصه میخورم، چه ربط داشته باشه و چه نه


ايشالله هيچكي مشكل نداشت باشه.شما هم كمتر غصه بخور.
Roza
9 بهمن 91 20:37
وبلاگت خیلی زیبا و باسلیقه عزیزم


چشمات قشنگ مي بينه گلكم♥