خاطرات من و ني ني

ني ني خاله!

1391/11/20 17:23
نویسنده : هما
473 بازدید
اشتراک گذاری

 

وااااااااااي چه حس خوبي داشتم.مژه

اين هفته مامان اينا اومدن خونم.........يعني هفته پيش و 4 شنبه من و باباي ني ني هم باهاشون برگشتيم شهر زادگاهم براي آزمون ارشد شوهر جون.

اونجا كه بودم رفتم ديدن  يكي از دوستان خيلي گلم كه 6 ماهه مامان شده .ني ني رو بعد 6 ماه دوباره ديدم واااااااااااااي كه چه ناز شده بود مثل گربه چكمه پوش بهم نيگا مي كرد نیشخنددل نمي كندم بر گردم خونه.......مژه

بد جور دلم هواي ني ني كرد.نگران

ايشالله هر وقت صلاح باشهگاوچران

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان آزاده
20 بهمن 91 18:44
سلام عزيزم-ايشالا قسمت خودت بشه
من3روز از پري گذشته بود كه بي بي چك زدم
كمرنگ بود بعد 1روز در ميون هي پررنگ تر ميشد


ممنون از جوابت.من بايد تا آخر ماه صبر كنم......برم دعا كن.
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
21 بهمن 91 14:05
عزیزم ...


پریوش
22 بهمن 91 0:20
وااای هما
همسایه منم یه نی نی سه ماهه داره
دخمله
چن روزه که دوستم میره فیزیوتراپی منم میرم باهاش
بچشو نگه میدارم اونجا
نمیذونی که
چقدر دوسش دارم
ده روز باید دوستم بره
8 روز دیگه مونده
نمیدونم تموم شه
چیکار کنم
ههه



رابطه ات رو باهاش قطع نكن
مامان آنی
22 بهمن 91 17:19
هماجون ایشاله به زودی خبر مامان شدنت رو برامون بنویسی


ايشالله