ساده بودن
ساده بودن گفتنش آسونه اما در عمل و در واقعیت زندگی ، ساده گرفتن همه چیز سخت تر از اونه که دیده می شه.
من برای بازدید عید از یکی از اقوام همسری چند روز پیش به اتفاق همسری رفتیم یه روستایی.
اونجا حس راحت بودن بدون شیله پیله و بدون تعارفات الکی رو خیلی قشنگ حس می کردم.
حتی دختری رو دیدم که 3 روز دیگه عروسیش بود اما یادم میومد اگه توی شهر بودیم یه عروسو 3 روز قبل عروسیش می دیدم اینقدر آرامش نداشت ،دنبال آخرین کارهای مراسم و آرایشگاه و خریدهای نهایی و ..بود.
جالب اینجاست که این عروس که من دیدم هم همه اونها رو داشت ولی بدون اینکه بوق و کرنا بشه همه چیز که فلان آرایشگاه معروف می ره و فلان لباس رو از فلان مزون خریده و .......
ظهر که شد نهار خوردیم ما رو به یه اتاق راهنمایی کردند تا استراحت کنیم سرمو که روی بالشت گذاشتم صدای جیک جیک حدود 50 گنجشک منو به وجد آورد.
صدایی دلنواز در یک عصر بهاری.
آدمها اونجا تشریفات و تعارفات بیخودی ندارن.
همونی که دارن و هستن ارائه می کنند . آدم هم احساس راحتی بیشتری می کنه.
وقتی به خونه خودم برگشتم و دیدم که زندگی ما شهری ها همش پر است از تشریفات و کلاس گذاشتن و ... با خودم گفتم بعضی وقتها خوشا به حال اونها که سادگی براشون شده عادت.
خداروشکر که مشکلی توی زندگی نداریم.
اما با خودم گفتم سعی کن حداقل افکارتو از تشریفات و تعارفات بیخود پاک کنی.