خاطرات من و ني ني

کجایی پس؟

1392/6/14 14:07
نویسنده : هما
496 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز مامان؟niniweblog.com

کجایی پس؟niniweblog.com

دیروز رفتم سونو ببینمت با هزار شوق و ذوق!!!!!!!!niniweblog.com

خودتو نشون ندادی ، یعنی اینقدر کوچمولو بودی دکتر گفت زوده دیده بشه.niniweblog.com

گفت تازه هفته چهارم رو تموم کردم و وارد هفته پنجم شدم.niniweblog.com

گفت حداقل دو هفته دیگه دیده می شه.niniweblog.com

خودم فکر می کردم هفته 6 هستم.niniweblog.com

بالاخره اینکه حسابی روز بدی بود دیروز.niniweblog.com

ساک حاملگی دیده شد ولی تو دیده نشدی .گریه

با خودم گفتم نکنه حاملگی پوچه؟تعجب

بخدا خیلی بی قرار بودم برات.نگران

به خدا توکل کردم.گفتم خدا جونم خودت دادی خودت حفظش کن برامون.niniweblog.com

تازه دیروز آزمایش قند هم دادم. چون خانواده مادری من دیابت دارند باید چک می کردم حتما.

یه لیوان محلول خیلی خیلی شیرین گلوکز خالص می دن بخوری خیلی بد بود.

خلاصه اینکه سپردمت به خدا.niniweblog.com

از دیروز عصر علایم بدی می بینم که نشانه های خوبی نیست مثل لکه هایی که نباید باشن.استرس

از امروز خودم تشخیص دادم باید استراحت مطلق بشم و برای خودم تخت سلطنتی برپا نموده و الانم با لپ تاب اومدم همه چی رو واسه خودم قدغن کردم تا این 2 هفته مهم بگذره ایشالله  رویت بشی آروم جونم ، بعدش باز بیشتر میام آپ می کنم.اگه کم اومدم حمل بر کم کاری نذاری.

فقط عزیزم ازت می خوام زود خودتو نشون بدی زود ضربان قلبتو بشنوم از نگرانی منو بابایی در بیایم .niniweblog.comniniweblog.com

عزیزم با تمام وجود منتظرتیم.niniweblog.comاین بابات 

اینم خودمniniweblog.com

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مریم مامان عسل
15 شهریور 92 4:18
سلامممممممممممممم
واااااااای من مو به تنم راست شد هما جون.
هزار هزار هزارررررررررررررررر تا تبریک واسه خودت و همسرت عزیزم.
ان شالله که به سلامت بگذرونی این دوران شیرینو. یه مدت ویلاگتو نخونده بودم از اون پستی که گفته بودی میخوای یه مدت بی خیالی طی کنی. الان اومدم این عکس پست ثابتو دیدم ذوق مرگ شدم.
توروخدا برای همه آرزومندا دعا کن.
کسایی رو میشناسم که در آرزوی باردار شدن دارن آب مث شمع آب میشن.
التماس دعا همات جونم.

هوووووووووووووووووووووررررررررررررا
بازم تبریک. مواظب فندقی جونم باش. برای دیدنش عجله نکن. من صدای قلب عسلو هفته ی 8 شنیدم و ساک حاملگی رو هفته ی 4.


ممنون
هستی 69
15 شهریور 92 23:25
وای هما خیلللللللللللللللللیییییی خوشحال شدم باردار شدی مبارکت باشه گلم انشاا.. نی نی خودشو بهت نشون میده بهت خیلی تبریک میگم


ممنون
مامان ازاده
16 شهریور 92 1:25
ایشالا دیده میشه نگران نباش-هنوز خیلی کوچولوه-به خدا توکل کن


ممنون
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
16 شهریور 92 13:35
اِی بابااااااااااااااااااااااا

هما جون؟

دیگه قرار نشد اینهمه بی قراری کنی هاااااااااااا

اگه از اول همه چی رو سپردی به خدا، دیگه اینهمه بیقراری واسه چیه؟!



یه کم آروم بگیر دختر...



ممنون
زهره
16 شهریور 92 13:44
سلام هما جون .
مواظب خودت و قند عسل باش استراحت کن عزیزم .
نگران قندتم نباش چیزی نیست ایشاالله ولی تحت نظر باش .



ممنون
دریا
16 شهریور 92 21:14
سلام همای عزیزممممممممممممممممم
کلی خوشحال شدمممممممممممم
الهی قربونت برم عزیزم بهت تبریک میگممممممممممممممممم ان شالله به سلامتی
خیلی وقته بهم سر نزدیاااااااااااااااااااااااا


ممنون
ماماطهورا
17 شهریور 92 11:19
سلام خانوم خانوما خوبي مباركا باشه عزيزم خيلي خوشحال شدم كه تو هم داري مامان ميشي انشالله ني ني كوچولو صحيح و سلامت بياد بغلت نگران نباش و فقط استراحت كن به دكترت لكه بيني رو ميگفتي بهت شياف ميداد به منم داد انشالله 2هفته ديگه ني نيت و روئيت ميكني اون موقع است كه ميبيني چه لذتي داره كه از خدا ميخوام اين لذت و براهمه ي منتظرا بچشونه
منم باافتخار لينكت كردم


ممنون
سبزوار
29 شهریور 92 15:20
خيلي ناراحت شدم
ولي همنجور كه شما خودتو كفيد خواست خدا بو من كه هنوز مجردم
و هيج تجربه اي ندارم عزيزم

ولي براي همه ي مامانا دعا ميكنم كه همه يه فرزند سالم و خوشكل داشته باشن


خانمی ممنون لطف داری ایکاش می شناختم شمارو!!!!!!!!!
باران جوینده
3 مهر 92 20:40
مبارکه مبارکه هما جونم خیلی خیلی خوشحال شدم دیدی الکی شور میزدی