اوضاع اين روزامون
سلام و صد سلام به ني ني گلم.
جونم برات بگه 5-6 روزي خونه مامان اينا بودم خيلي سرد بود خيلي كه مي گم يعني خيلي ها........و اينكه كمردرد داشتم شديد مامانم 2 تا زفت تهيه كرد داد بهم كه به كمرم بزنم بعد پ.ر.ي.و.د.ي كمردردام كم بشه قوي باشم و آماده اومدن توي نازنين.
همزمان با رفتن من به خونه پدري بابايي هم رفت يزد و ثبت نام كرد و الان دنبال خونس.ظهري زنگ زد گفت يه خونه خوب گير آورده مي خوان قولنومه بنويسن. پيگير پروژه كاري هم هست. خلاصه خيلي دلم تنگ همسري هست..........
اول خبراي خوبو دادم خبر بده كه باعث رسوايي اينجانب ميشه رو آخر بگم و اون اينكه امروز من از آئين نامه به خاطر يه اشتباه بيشتر رد شدم تا 4 اشتباه مجاز بود من 5 اشتباه داشتم و از 20 نفر 2 نفر قبول شدن تازه اونم با 4 اشتباه قبول شدن...........باز 3 شنبه ديگه بايد امتحان بدم.باباييت تا شنبه هفته ديگه يزد هستند تا يه جلسه سر كلاساش بره بعد بياد كه اثاث ببريم.البته شايد اثاث نبريم همونجا يه خونه دانشجويي راه بندازيم.
بايد بابايي بياد ببينم چي مي گه.امروز بخاري روشن كردم و همش طبقه بالا هستم با خانواده بابا جونت.
حتما مي پرسي چرا مي ريم يزد مي خواستم سورپريزت كنم بله بابا جون زرنگت ارشد قبول شده يزد 2 سال مي ريم توي اون شهر قشنگ زندگاني كنيم.
راستي امروز روز عرفه هست و ديشب براي اومدن تو و همه ني ني هاي مادراي چشم انتظار دعا كردم.فردا هم عيد قربانه.
راستي 29 مهر يعني چند روز ديگه عقد كنون مينا نوه ي عمومه كه دوستي ديرينه باهام داره با مجتبي همكلاسيش كه خيلي وقته همو دوست دارن.
براي ميناي عزيز آرزوي سلامتي و خوشبختي دارم.اميدوارم بزودي بياي ببيني ميناي مهربونو