بدون عنوان
دوستان عزیزم سلام ....
می دونم خیلی وقته آپ نکردم، شرمنده . دلم برای وبلاگم برای دوستای وبلاگیم برای نت و دوستای اینترنتی حسابی تنگ شده.
اینجا هنوز نت خونه رو راه اندازی نکردیم و نت دانشگاه هم بگیر و نگیر داره عطاشو به لقاش بخشیدم .
طی یک ماهی که از برگشتمون به یزد می گذره چند بار سرما خوردم و یکی دوروزه ، رفع شده .
نه دکتر می رم و نه قرصی می خورم چون می ترسم نی نی در کار باشه و براش خوب نباشه.
بر خلاف شهرهای سرد اینجا یکی دو روزه سرد شده شایدم درستش همینه تازه چند روز دیگه وارد فصل زمستون می شیم.
خلاصه اینکه می ترسم برم حموم یه بادی بهم بخوره سرما بخورم. یکی از دوستای جدیدم که خانم فوق العاده محترم و با معرفتی هستن به نام بیانه خانم علاوه بر اینکه کارمند هستند شبها با همسرشون توی کتاب فروشی شون مشغولن ما هم در هفته چند شب می ریم پیششون و حسابی از هر دری سخنی می گیم.
ایشون هم اهل یک شهر سرد به نام مهاباد هستند و هردو منتظر بودیم ببینیم بالاخره می شه لباس گرم هامون مثل پالتو ، کاپشن و شال گردن و ....رو اینجا استفاده کنیم یا نه؟
که بالاخره به آرزومون رسیدیم و 2-3 روزیه سرد شده هوا........بارندگی هم خبری نیست جز الان که یه چند دقیقه ای بارون اومد در حدی که ماشینمونو کثیف کنه!
توی خوابگاه با چند تا از دوستای سهیلا (دوستم )،دوست شدم.سپیده عزیز ، روناک ، زهرا ، مریم ، و.....
چند وقته فکر کردن به یه موضوعی حسابی حالمو می گیره و اونم اینکه چرا هر چی تکنولوژی پیشرفت میکنه زندگی ها پر دردسرتر می شه.........چرا این دوره زمونه خیلی کم هستند افرادی که مثل زمان مامانامون بی دردسر باردار بشن بی دردسر بارداریشونو بگذرونن ، بی دردسر .............
مادرای ما هنوز یه بچه رو شیر می دادن یهو می دیدن بعدی رو باردارن حالا ما چی؟
خود من!یه ساله تصمیمشو گرفتم همه تئوری هاشو رعایت کردم اما عملا هیچ که هیچ..............
اگه ایمان و امید نبود تا حالا خیلیامون دیوونه شده بودیم.
این روزا سخت فکرم مشغوله که عفت ، سحر ، آسیه و زهرا که هر چهار تا باردارن و شرایط سختی رو می گذرونن به سلامتی زایمان کنن و خودشون و بچشون سالم باشن.
و به رویا خانم فکر می کنم که با اینکه از من سنش بیشتره ولی امیدش از من بیشتره براش دعا می کنم زودی مادر شدن رو تجربه کنه.
همچنین مریم جون ، مهری جون ، نسیم جون ، و...................................
خدا یا خودت به هممون کمک کن..........
راستی دوستان پرسیده بودن کار چرم انجام می دم یا نه! من خیلی تنبلم توی کارای هنری ، تنها تفریحم اینجا کتاب خوندن ، تلویزیون تماشا کردن و خیابون گردی با همسریه!
خدا کنه شیرین ترین مشغله زندگیمون زودی بیاد توی دلم.
راستی 2 شب دیگه یلداست وما اینجا تنها......حسابی دلم هوای خونه مامان اینا رو داره امسال 3 تا از خواهرام هم نیستن پیش مامانم فقط 2 تاشون هستند و مطمئنا برای مامان سخته........برای ما هم سخته خداوکیلی.........
به زودی ایشالله نت راه می ندازیم بیشتر میام..............
یلدا بر همگی مبارک
این پیام برفی سرد تقدیم به وجود گرم خواننده های وبلاگم