خاطرات من و ني ني

همینجوری

1393/2/20 11:34
نویسنده : هما
468 بازدید
اشتراک گذاری

موضوع خاصی واسه نوشتن ندارم.روز مادر گذشت بدون واژه مادر برای من...روز پدر نزدیکه بدون تکرار واژه پدر در خانه ما.........و بدون بودن پدرم در این دنیا .........

باشه تلخ نمی نویسم.........

قراره کیف لپ تاب برای همسری بدرستم چرمی و بهش عیدی بدم.البت خودشم کمکم می کنه...........حتما عکسشو می ذارم.این روزا برای خانم دوست رضا دارم یه کیف مجلسی درست می کنم که دو ماه دیگه عروسیشونه برای روی جهیزیه سفارش داده.

از اول اردیبهشت دارم صبح ها می رم داروخونه ذبیحی خیابون کاشانی خیلی خوبه با دکتر حباب آشنا شدم که با من هردو شبفت صبح هستیم خیلی خانم با شخصیت و خوبیه .چیزای زیادی ازش یاد می گیرم.خلاصه خیلی خوبه و اوایل سخت بود صبح تا ظهر روی پا ایستادن و شب ها از پادرد خوابت نبردن!

خلاصه همه چی جوره خدا روشکر

بزودی میام  باز می نویسم

پسندها (3)

نظرات (2)

مریم
20 اردیبهشت 93 18:02
سلام دوستم . انشاا... به جاش نوروز نودوچهار چهارتایی جشن میگیرین ! چی شد؟؟؟ نمیدونم چرا به زبونم چهارتایی اومد!! فکر کنم دوقلو توراهه . ای جونم! خودتو زیاد خسته نکن نباید انرِژیت تحلیل بره چون اصلا خوب نیست که بدن آدم از ذخایرش استفاده کنه . تریپ دکتری اومدم یه صحنه ! حال کردی خوش بحال خانوم دوست آقارضا لپ تاب که ندارم که بخوام به خودش حسودی کنم! اما به اون خانومه میتونم! شاد باش و موفق. ممنون مریم جونم.ایشالله.من خیلی وقته گفتم شما امر بفرما من می درستم برات به رسم یادگار تقدیم می کنم به وجود نازنینت
♥مرجان مامان آران و باران♥
22 اردیبهشت 93 0:05
عزیز دلمیییییی هما جون هنرمندممممممممممم ممنون عزیزم