خاطرات من و ني ني

گفتگوي خدا با من

1393/7/30 1:59
نویسنده : هما
398 بازدید
اشتراک گذاری

امشب يه اتفاق برام افتاد كه براي خودم خيلي خيلي با معنا بود .براتون تعريف مي كنم. قرار بود سه ماه كلوميفن بخورم و آمپول هاش سي جي بزنم تا احتمال باروري بيشتر بشه چون دكترم گفته هردو سالميد فقط اين داروها رو داده به خاطر اينكه سنم داره از سي رد مي شه زودتر باردار بشم.

دو ماه خوردم اثري نداشت اين ماه سوم با خودم گفتم قبل زمان تخمك گذاري بذار برم يه عكس رنگي بگيرم ، عكس رنگي هم كه مي دونيد يه راه تشخيصي براي تشخيص  طبيعي بودن شكل رحم و يا چسبندگي لوله هاست.اگر چسبندگي كمي هم باشه با همين عكس رنگي باز مي شه .خلاصه يكي از گزينه هاي روي ميز بود كه فكر مي كنم اگه اين كارو انجام بدم تقريبا همه سعي خودمو كردم و بعدش بايد بشينم ببينم خدا برام چي مي خواد، آخه مي دونيد كه مي گن از تو حركت از خدا بركت.با اين كار يعني عكس رنگي گرفتن كل حركتامو انجام دادم و بركت خدا لازمه تا دامنم به وجود معصووميت يه فرشته آسموني سبز بشه.

خلاصه سرتونو درد نيارم.براي شنبه عصر از دكترم كه هميشه سرش شلوغه وقت گرفتم برام عكس رنگي بنويسه برم بگيرم. 

طبق تجربه يه دوست خوب كه رفته بود براي عكس رنگي و وارد اتاق كه شده بود ديده بود دكتر مرده (عكس رنگي مراحلي شبيه سونوي واژينال داره) در عمل انجام شده قرار گرفته بود و خيلي خجالت كشيده بوده حتما.منم طبق اين تجربه يكي دو روزيه سخت مشغولم يه راديولوژيست خانم كه كارشم خوب باشه پيدا كنم.

خلاصه به هر چي بيمارستان و مطب مي دونستم و مي شناختم زنگ زدم ( توي يزد بي شمار دكتر و خيلي بيمارستان هست كه اسم خيلياش برام تازگي داشت ) در كمال ناباوري ديدم همه جا آقايون عكس رنگي مي گيرن جز دوسه تا بيمارستان كه هيچ كدوم كمتر از دوهفته ديگه وقت نمي دادند و من بايد 3-4 روز ديگه عكس رنگي رو مي گرفتم تا قبل آمپول هاش سي جي باشه.

خلاصه وقتي ديدم اينطوريه بعد از آخرين تلفني كه زدم اومدم نشستم به گريه كردن خيلي دلم شكست گفتم خدايا من نمي خوام مرد نامحرم هرچند دكتر بدنمو ببينه، بده؟

گفتم خدايا به همه بچه مي دي به من اگه لياقتشو ندارم نده ولي عمرمو كوتاه كن زياد زجر بي فرزندي نكشم، خلاصه از اين حرفاي نااميدي مي گفتم و هق هق گريه مي كردم رضا چون سرم درد مي كرد قبل اين  دقايق رفت از داروخونه سر كوچه برام قرص مسكن بگيره ، خلاصه اينكه خيلي دلم شكست و وسط هق هق هام تلفنم زنگ خورد  ديدم دكتر حباب دكتر داروخونه ايه كه كارآموزي مي كردم و دوستيمو همچنان باهاش داشتم و هراز گاهي بهش سر مي زدمه ، بي احترامي بود اگه جواب  نمي دادم از طرفي معلوم بود از صدام گريه كردم خلاصه جواب دادم و فكر كرد سرماخوردم گفت چرا صدات گرفته منم گفتم داشتم گريه مي كردم، گفت چرا؟گفتم سرم درد مي كرد. بهم گفت براي عكس رنگي چيكار كردي؟گفتم هيچي همه جا مرد هستند جز 2-3 تا بيمارستان.

گفت من آشنا دارم فردا صبح برات از يكي از همين بيمارستانا وقت مي گيرم نگران نباش

ازش تشكر كردم و مكالمه تموم شد.يه احساس شرم شديد همه وجودمو گرفت همون تنهاييه بود و من خدا......فقط فرقش اين بود قبلش داشتم آه و ناله مي كردم و حالا خدا شرمندم كرد مثل هميشه و بهم با اين نشونه يعني زنگ زدن يه دوست بهم گفت :

" بنده كم صبرم من مي خوام تو بچه اي داشته باشي ، نا اميد نشو خودم كارارو درست مي كنم ، حواسم بهت هست"

نمي دونيد چقدر شيرينه اين حس كه با تمام وجود حس كني اون اتفاق ساده ترجمه اي از حرف خدا بوده باهات...من اين تجربه رو  هفت سال پيش هم تجربه كردم وقتي خدا بهم گفت :

" اون جواب مثبتي كه به پيشنهاد بنده ام مي خواي بدي مورد تاييدمه و مهر تاييد زد به انتخاب همسرم " 

اون شب هم از ذوق اينكه خدا لايقم دونسته باهام حرف زده هاي هاي گريه كردم و فردا صبحش با يقيني 100 % به همكارم جواب مثبت براي ازدواج دادم و خوشحالم.

الان هم خدا امشب بهم گفت تو بچه دار مي شي اين آخرين صبرتم بكن و بعدش يه گوشه بشين ببين برات چي در نظر دارم.

تمام چيزايي كه نوشتم از ته ته قلبم حس واقعيم بود و تجربه اي شيرين در امشب از شب هاي عمرم.

خدايا شكر .

نوشتم كه ثبت بشه.

 

پسندها (1)

نظرات (3)

مامان فیروزه
30 مهر 93 4:22
سلا عزیزم تازه با وبت آشنا شدم امیدوارم زودی یه نینی بپره توی بغلت به منو دخمرم سر بزن تا آشناشیم بیشترررررر بوس
هما
پاسخ
ممنون .چشم حتما سر مي زنم.
zohre
30 مهر 93 15:43
هرچی خدا بخواد هما جون برا منم از این اتفاقا افتاده اینم هما و اقا رضا و نی نی
هما
پاسخ
ممنون زهره جونم.
سعیده
6 آبان 93 7:55
سلام هما جونم بهت حسودیم شد که اینکه چقد بنده ی عزیزی هستی واسه خدا، ایشالا خدا خودش زوده زود حاجتتو بده عزیزم و دامنتو سبز کنه و زندگیت از اینی هم که هست شیرینتر و قشنگتر بشه صبوری پیشه کردن رو همه ماها باید یاد بگیریم و واقعاً پیشه کنیم
هما
پاسخ
سعيده عزيزم ممنون. شما به من لطف داري.ايشالله براي شما هم زندگي سرشار از شيريني باشه هميشه نازنين