خاطرات من و ني ني

ديروز ديدمت نور چشمم!

1393/12/15 11:43
نویسنده : هما
443 بازدید
اشتراک گذاری

نور چشمم سلام

ثمره قلبم سلام

آدميزاد چيه تا به چشم نبينه انگار باور نمي كنه

ديروز رفتم پيش دكترم طبق روالش يه سونوي اجمالي كرد و تورو ديد و گفت بعله بزرگ شده ببينش!

منم ديدم يه حجم نامشخصي كه اونقدر بزرگ شده بود كه ديدمش و مثل 20 روز پيش نبود كه فقط دكتر ببينه و تپش قلبو تشخيص بده.ايندفعه ديدمت ولي اونقدر زمانش كم بود خيلي سعي مي كنم يادم بمونه چي ديدم آره  حدود يك ثانيه ديدمت و گفتم چرا عكس سونو رو چاپ نمي كنيد؟گفت مي خوام بفرستمت سونوي غربالگري مفصل ببينيش.منم فكر كردم منظورش امروز و فرداست ولي بعد كه برام توضيح داد گفت حدود 20 روز ديگه بايد اين سونو رو انجام بدم و من همش به اين فكر مي كردم ايكاش ازش مي خواستم عكستو چاپ كنه بده دستم هم خودم روزي هزار بار نيگاش كنم هم بدم بابا رضا ببينه اونم باورش بشه هستي داري بزرگ مي شي .

بعدا كه بياي مي بيني مردها در اين زمينه سخت باور ترند.

خلاصه اينكه باز مونديم تو خماري ديدنت.ولي همون يه لحظه برام دنيا ارزش داره ديدنت.

 

چيزيايي كه اين روزا هوس مي كنم در درجه اول گوشت قرمز كه از اول دلم مي خواد همش و ميوه فراوون مخصوصا پرتقال خيلي دوست دارم هر روز ميوه مي خورم دوماه اول هر روز شير و لبنيات سبزي و ميوه و آجيل و خشكبار مفيد مثل انجير خشك.بادام.پسته.گردو.مي خوردم ولي ماه سوم يعني بعد هفته 8 نمي دونم چرا سبزي خوردن برام سخت شد و شير كمتر خوردم ولي باز اين روزا بيشتر شير مي خورم چون مي دونم خيلي مفيده.

عزيز دلمدكتربرامون آزمايشاي غربالگري نوشته  هفته دوم عيد مي ريم شهر مامان هما من انجامشون مي دم كه ايشالله بفهميم و خيالمون راحت بشه سالمي و هزاران بار بيشتر خداروشكر كنيم.

مامانم كه قراره بهش بگي عزيز اولين تيكه سيسمونيتو خريده با هزار عشق بهش مي گم زوده بذار بعد مي گه اينجوري عشقولانه خريدن كيفش بيشتره.

خلاصه همه بيصبرانه منتظرتن بياي بغلمون سالم و سلامت.

دوستمو يادته خاله زهرا كه مامانش از مكه برات لباس آورده بود؟اين هفته روز 11 اسفند بيمارستان بنت الهدي بجنورد ني ني كوچولوش دنيا اومد خداروشكر آقا كيارش نازنين.ايشالله خوش قدم و خوش روزي و خوش نام باشه زير سايه الطاف خداوندي و بعد پدر و مادرش.

كي باشه تو بياي بغلمون نازنينم.

از وقتي اومدي توي دلم يه آرامش عجيبي دارم كه خيلي خوشحالم از اين آرامش.تو اين آرامشو بهم هديه دادي ممنون گلم.

تازه اينقدر پاك و صالحي خيلي وقتا منو براي نماز صبح بيدار مي كني منم با ذوقي وصف نشدني بيدار مي شم و خوشحالم فرشته توي دلم مامانشو دوست داره بيدارش مي كنه.

عزيزم خيلي دلم مي خواد باهات حرف بزنم حتما زود بزود ميام ولي چند روز ديگه بايد با بابا رضا بريم سمت شهر و ديارمون آخه تو توي شهر يزد اومدي توي دلم و نمي دونم توي كدوم شهر قراره پا بدنياي ما بذاري عزيزم.

عزيزم بازم ميام ..........مي سپارمت بخدا نور چشمم

پسندها (1)

نظرات (2)

مامانـ قندکـ
15 اسفند 93 12:40
لحظه هایت پر از ارامش
هما
پاسخ
سعیده
28 اسفند 93 7:45
ممنون هما جونم از ثبت خاطرات زیبات-ایشالا بهمین زودیا روزی بیای و عکس شیطنت های فینگیلیت رو بذاری و ما هم فیض ببریم
هما
پاسخ
ايشالله براي شما هم همينطور باشه عزيزم