خاطرات من و ني ني

تبريك

هفت سال گذشت با  خوشبختي ، با مهرباني با احترام و دوستي همراه سختي ها و  مشكلات ، كمبود ها و آرزوها  و امروز بعد از هفت سال با هم اين ترانه را همصدا زمزمه كرديم و با سلول سلول  وجودمان در هم حل شدن را تجربه كردم. " کنا ر  تو فقط آروم می‌شم . پر از دلشوره ام هر جای دیگه تو تقدیر منی ،بی لحظه ای  شک،  چشات اینو بهم هر لحظه می‌گه …. تو می‌خندی پر از لبخند می‌شم تموم زندگیم خوش رنگ می‌شه صدای پای تو تو خونه هر روز واسه من بهترین آهنگ می‌شه . تو که باشی همه دنیا شبیه آرزوم می‌شه روزای سرد تنهایی تو که باشی...
25 مهر 1393

عيد غدير مبارك

خدايا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان فرا رسيدن عيد غديرخم بر عاشقان آن حضرت مبارک دلا امشب به مي بايد وضو کرد / و هر ناممکني را آرزو کرد عيد بر شما مبارک   هميشه عيد غدير برام خاطرات خوبي در زندگي رو تداعي مي كنه. اميدوارم اين عيد هم خدا عيديشو بهم بده توكل بر خدا التماس دعا ...
20 مهر 1393

عيد قربان مبارك

    چه عید باشکوهیست قربان..... ابراهیم(علیه السلام) نیت میکند و ارباب ما عمل!!! کاش خداوند در رستاخیز کربلا همه ی جن و انس را برای قربانی شدن چشم عباس میفرستاد... کاش تمام دریاها زمزم علی اصغر میشدند..... عاشورا هر روز در وجود ما اتفاق می افتد!! نگذاریم ک حسین دل ب دست یزید نفس کشته شود!!! عید قربان مبارک.... خدايا كمكم كن توي اين عيدهاي پي در پي عرفه- قربان و غدير حاجتمو بگيرم و 26 مهر هفتمين سالگرد ازدواجمون خوش خبر باشم واسه همسري   اينم براي شاديتون در روز عيد:   ...
13 مهر 1393

اعمال شب و روز عرفه

    شب نهم از شب‎هاي متبرك و شب مناجات با قاضى الحاجات است و توبه در آن شب مقبول و دعا در آن مستجاب است. عبادت در اين شب، اجر صد و هفتاد سال عبادت را دارد. براى شب عرفه چند عمل وارد شده است:     1- دعايي که با با اين عبارت آغاز مي‎شود، خوانده شود اَللّهُمَّ يا شاهِدَ كُلِّ نَجْوى وَ مَوْضِعَ كُلِّ شَكْوى وَ عالِمَ كُلِّ خَفِيَّةٍ وَ مُنْتَهى كُلِّ حاجَةٍ يا مُبْتَدِئاً كه روايت شده هر كس آن را در شب عرفه يا در شب‎هاى جمعه بخواند خداوند او را بيامرزد. 2- [به نقل كفعمى ] تسبيحات عشر را كه در اعمال روز عرفه آمده است را هزار مرتبه خوانده شود . 3- دعاء اللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّ...
10 مهر 1393

اندر احوالات من

اندر احوالات من اينكه اين روزا سخت درگير مقوله دو خط قرمز كيت تخمك گذاري ام......... .......دوروز پيش قرمز شده دو خط و خلاصه مام دست به اقدام و خلاصه توكل بر خدا اين ماه به خاطر يه سري انرژياي مثبت  با حس و حالي اميدوارانه تر پيش مي ريم و الانم روز 15 ام بودمثل خانوماي خوب  رفتم آمپول هاش سي جي مو زدم و منتظر آخر ماه كه خاله پري بياد يا نياد....... اين ماه بسم الله الرحمن الرحيم برام يه نشانه است.......همه جا مي بينمش.بعداا مفصل ماجراشو مي نويسم.اگه قسمت بشه و ختم بشه به بارداري ايشالله. اين ماه هم روز 8 و 9 و هم از ديشب يعني 14 و 15 ام نشانه هاي تخمك گذاري داشتم.الان رفتم مركز بهداشت محل با مامايي كه رفي...
8 مهر 1393

دانيار

دانيار يعني بخشنده.اسمي كردي براي پسر اينو هيچ وقت از ياد نخواهم برد. اين اسم احتمالي بچمونه اگه پسر باشه داستان داره امشب دم غروبي مامان همسري زنگ زد  گفت عروس گلم ما الان همگي لب ساحل خزريم جاتون خالي.خيلي انرژي مثبت بهمون داد خلاصه بعدش گفت يه چي مي خوام بهت بگم و خندش گرفت بهم گفت هما جون نمي دونم چرا دوهفته است اسم دانيار تو ذههنمه و همش فكر مي كنم چقدر به اسم تو و پسرم رضا مياد گفت خودمم برام عجيبه چرا بايد يه اسم اينقدر مشغولم كنه اما يه حس عجيبي بهش دارم منم  بهشون گفتم ايشالله ني ني بياد چرا كه نه اسم قشنگيه. و اومدم توي  نت دنبال معنيش گشتم ديدم واقعا همچين اسمي وجود داره .چون...
3 مهر 1393

شروع پاييز

  امروز اولين روزه پائيزه و من خوشحالم چون قراره فصل هاي سرد سال شروع بشه ، نه اينكه خودم  زن زمستونم عاشق فصلاي سردم. خلاصه ماه مهر به همه مهربونا مبارك اين روزا هم مشغول اتمام كاراي تحويل پروژه ايم. كار من و همسري كه تا چند روز ديگه بايد تحويل بديم. 30 شهريور تولد دوست نازنينم بيانه جون بود رفتيم خونشون يه تولد خلوت و صميمي بود و خيلي خوش گذشت در ضمن يازدهمين سالگرد ازدواجشونم بود.ايشالله خوشبخت باشن. اين روزا بد جور گر مي گيرم و گرممه  اثر داروهاي كلوميفنيه كه مي خورم و توكل بر خدا. راستي ديشب شنيدم خواهر شوهرم كارشناسي ساري قبول ده خوشحال شدم چون لياقت قبولي در رشته مورد علاقشو داشت. و اينم...
1 مهر 1393

حكمت خدا

  آیا کلبه شما هم در حال سوختن است؟ تنها بازمانده يك كشتی شكسته توسط جريان آب به يك جزيره دورافتاده برده شد. با بي قراری به درگاه خداوند دعا می‌كرد تا او را نجات بخشد. ساعت ها به اقيانوس چشم می‌دوخت، تا شايد نشانی از كمك بيابد اما هيچ چيز به چشم نمی‌آمد. سرآخر نااميد شد و تصميم گرفت كه كلبه ای كوچك بسازد تا خود و وسايل اندكش را بهتر محافظت نمايد.       روزی پس از آنكه از جستجوی غذا بازگشت، خانه كوچكش را در آتش يافت، دود به آسمان رفته بود. اندوهگين فرياد زد: «خدايا چگونه توانستی با من چنين كنی؟» صبح روز بعد او با صدای يك كشتی كه به جزيره نزديك می&zwn...
26 شهريور 1393