خاطرات من و ني ني

تولد عشقم

امروز تولد عشق من و نی نی آینده هست. امسال هم که سال ماره سال تولد عشقمه..........یعنی سال 92. در هر صورت بر خود واجب دانسته بیایم اینجا عرض تبریکی بنمویم. همش که نمی شه واسه نی نی نوشت........ بابای نی نی هم دل داره........ عه! خوب باز دوباره رومانتیک شده می گویم: همسر مهربون،صبور و با شخصیت خودم دوستت دارم و تولدت مبارک. ایشالله سالهای سال با شادی و سلامتی پیش هم زندگی کنیم و خوش باشیم.   ...
6 اسفند 1391

خبر خوش

  وااااااااااااای از خوشحالی زیاد نمی دونم چه کنم!!!!!!!! خیلی خوشحالم. یکی از دوستای قدیمی اس داد که وبشو آپ کرده رفتم با کمال تعجب دیدم خبر مامان شدنشو گذاشته. خیلی خیلی خوشحالم. ایشالله خدا به همه کسانی که نی نی می خوان یه نی نی  سالم عنایت کنه. خدایا شکرت. مریم جون مبارکت باشه این برای خودت این برای نی نی   ...
5 اسفند 1391

خونه تکونی

  عزیز مامان دیگه یه ماه به عید نوروز مونده. الته الان تو نمی دونی عید نوروز چیه. ایشالله بیای برات توضیح می دم خودم............  قصد خونه تکونی نداشتم ها.....ولی خوب بابایی پیشنهاد داد همه دکوراسیون خونه رو یه تغییرات اساسی بدیم منم که عاشق تنوع...... از امشب شروع کردیم. بابایی خیلی کمک می کنه چون  من نباید زیاد خسته بشم و سنگین بردارم..... با هم  همه جا رو تمیز می کنیم و فردا بابایی با کمک دوتا عموی گلت که هردو ورزشکارن میان مبلارو از اتاق بالا میارن اتاق پایین. دعا کن خوب بشه. راستی 25 ام اسفند دومادی عمو  جونته. همگی درگیر خریدیم. تا دیروز همه خریدامونو کردیم .فقط مونده خور...
4 اسفند 1391

نشد دیگه!

  چه اشکالی داره؟ خب نشد دیگه. نشد شوهر ججونو غافلگیر کنم. چون این ماه هم نی نی نیومد. هر چی خدا بخواد. سالم باشه ایشالله هر وقت صلاح بود بیاد. ما که سعیمونو می کنیم. بقیه اش با خداست.   ...
27 بهمن 1391

خدایا شکر

    خداروشکر می کنم برای اینکه بابای نی نی راضی شد رفتیم پیش متخصص و یه چکاب کامل به اصرار من صورت پذیرفت و خداروشکر همه چی عالی بود. همه چی آرومه...........من چقد خوشحالم........................ خدایا شکر. خدایا شکر خدایا شکر ...
26 بهمن 1391

مسابقه وبلاگها

    نمی دونم این مسابقه داستانش چیه و کجا میخواد تموم شه ولی خوب منم دعوت شدم بهش فقط می دونم این یه مسابقه وبلاگی که باید توش توضیح بدیم چرا وبلاگمونو دوست داریم تنها شرط مسابقه هم دعوت کردن 3 تا از دوستامونه    دوست جونایی که دعوت کردم :   1-http://www.manoninimoon.niniweblog.com/ 2- http://www.asalkhanoom.niniweblog.com/ 3-http://www.nini6368.niniweblog.com/         و اما علت علاقه من به وبلاگم: مهمترین هدف من از نوشتن برای نی نی آینده توی این وبلاگ این بود که بتونم تمام حرفهای دلمو یه جا جز دفتر خاطرات داشته باشم و حفظ کنم تا یه ...
25 بهمن 1391

بگو بلد نيستم،خلاص!

امروز عصر با باباي ني ني رفته بوديم خيابون. قبلش يادمون بود ساعت مچي باباي ني ني رو برداريم كه باطري نو بندازه. آخه دوسال پيش مثل يه ماه پيش براي تولد من بابايي يه ست ساعت اصل سوئيس خيلي گرون خريد چون مي دونست من ساعت لازم دارم. حالا بعد 2 سال باطريش عمرش تموم شده بود. خيابون كه بوديم ديديم اون مغازه اي كه ازش ساعتها رو خريده بود براي تعميرات بسته است پس مجبور شديم بريم يه ساعت فروشي ديگه. آقاهه اول اومد پشت ساعتو باز كنه نتونست با زور و با مشقت بازش كرد ،من همش تو دلم مي گفتم بابايي حساس چطور هيچي بهش نمي گه؟ تا اينكه باطري رو جا انداخت حالا اومده در شو بذاره پشت ساعت، نمي شه. بازم با توسل به زور كارشو به نتيجه رسوند. تا...
23 بهمن 1391

راز بين من و ني ني

ني ني جونم،قلب مامان ،مي خوام يه رازي رو بهت بگم. اگه اگه اگه اين ماه تو دلم باشي و تا آخر بهمن خبري از چيزي نشه و معلوم بشه تو هستي ،تا يه هفته بعدش بايد صبر كنم برم آزمايش بدم. دقيقا همون موقع تولد باباييته. دعا مي كنم الان تو دلم باشي تا روز تولدش خبر اومدن تو رو بهش بگم و حسابي سورپرايزش كنم. زودي بيا ني ني باشه هر دو با هم بابايي رو شاد كنيم.   ...
22 بهمن 1391

خواب بابایی

سر صبحی باباییت بیدار شده می خنده. می گم چی شده ؟ می گه یه خواب بامزه ای دیدم. می گم چه خوابی؟ اگه گفتی بابایی چی خواب دیده بود؟  فرشته آسمون ما ، بابایی تو رو خواب دیده بود اینقدر ذوقیده بود. تازه نمی دونی بابات از اوناییه که با نوزادها رابطه خوبی نداره ،میگه بو می دن! و با کمال تعجب تو خواب دیده تو رو بغل گرفته و می گه وای چقدر نی نی مون با مزه بود! اینم از خواب دیدن بابایی نی نی ما. نی نی جونم هیچ می دونی بابایی اصولا خواب کم می بینه وقتی هم می بینه یادش نمی مونه. ببین چقدر ذوق کرده بود که به محض بیدار شدن برام تعریفش کرد. زودی بیا......... ...
22 بهمن 1391