خاطرات من و ني ني

سفر

گلکم سلام. می دونی چند وقته باهات حرف نزدم؟ انتظار باعث میشه سخت بشه برام حرف زدن. اما این ماه قراره من و بابایی منتظرت نباشیم. می دونی چرا؟ چون یکی دوروز دیگه می خوایم یه هفته ای بریم سفر از یزد و اصفهان گرفته شاید از برگشتنی از راه شمال برگردیم. خیلی خوشحالیم. و اینکه نمی شه توی سفر انتظار باردار شدن داشت. پس این ماه رو می خوایم به خوشگذرونی بپردازیم.شما هروقت خدا صلاح دونست بیا گلم.ثمره قلبم، نور چشمونم. من خیلی دلم می خواد برم ماسوله و جنگل تونلی گیسوم تالش رو ببینم ولی احتمالش کمه بریم.   دیگه اینکه ایشالله برگشتیم چند تا عکس اینجا برات می ذارم خاطرش اینجا برات بمونه.   بعضی ها می گن ا...
7 خرداد 1392

روز مرد

                  روز مرد و مردانگی هم دوباره آمد و رفت. اما مرد زندگی من پایدار و استوار همچون کوه پشتم ایستاده و گذاشته تا با تکیه بر او حس زیبای خوشبختی پر رنگ و پر رنگ تر شود. همسرم ، تو دقیقا مکمل من هستی.از وقتی با تو زیستم خیلی پخته تر شده ام. مدیون محبت ، مهربانی ، صبرو متانت و شخصیت والای تو ام.                     همسرم روزت مبارک   ...
6 خرداد 1392

شب آرزوها

  دیشب شب آرزوها بود یعنی اولین شب جمعه ماه رجب شبی که اعمال خاص خودشو داره و معروف به شب آرزوهاست..........   برای خیلی ها دعا کردم برای سلامتی اعضای خانواده و دوستانم برای بچه دارشدن عفت، رویا خانم، آسیه، پریوش، نسیم، مامان طهورا، میس مریمی،هستی 69 ،یکی مثل من(زهرا)،مونا،سحر،گوگولی،دوستای نی نی وبلاگی و .........   برای ازدواج عصمت،ندا،سیما،نازگل،محبوبه، وحید، عشرت، منیره و...............   برای خوشبختی وحیده،راحله،شهربانو،مریم،سیما،عفت،عصمت،عشرت،الهه،وحید،زری جون،ترمه(فاطمه)،سمیرا، فرح(مهرین)، مرضیه،الهه،ندا،خاله مریم،و...........   بالاخره دعا و حاجت زیاد داشتم................. ...
27 ارديبهشت 1392

روز مادر و زن مبارک!

مامان گلم روزت مبارک نمی دونم این نوشته منو می خونی یا نه؟! اما می خوام اینجا با صدای بلند اعلام کنم دستانت رو می بوسم و ازت بابت تمام خوبیهات تمام مادرانه هات ممنونم. امسال اولین سالی هست که خودت مادرت رو کنارت نداری ،مهربونم  مطمئنا مامان بزرگ الان  دم در بهشت منتظره ت .......... عزیزم از وقتی بابا فوت شده هم برامون مادر بودی هم پدر ،مادر گلم عاشقتم. ای کاش می شد مادر ها کمتر نگران بچه هاشون باشن. مامانم نگران ما نباش ما همه خوبیم. عزیزم مواظب زیبای های خودت باش که حالا حالاها باید سایه ات بالا سرمون باشه و برکت وجودتو لازم داریم. می بوسمت............   دوستان کسانی که معجزه مادر بودن براشون اتفاق افتاد...
12 ارديبهشت 1392

رویای شیرین

  رویای شیرینم سلام. مامانی سلام. نور چشمونم سلام. ثمره قلبم سلام.   خوشگلم.امروز ظهری خوابم برد رویای شیرین تو رو دیدم. اونقدر واقعی بودی که باورم نمی شه. بخدا الان اشک تو چشامه فکر می کنم خودتی. همونی که توی خواب دیدم خودتی بخدا.  بازیگوش و پر جنب و جوش بودی. همش از پله ها بالا و پایین می رفتی منم دنبالت می دویدم. نکنه بخوری زمین؟ نکنه چیزیت بشه؟ دلم ضعف می رفت برات. عزیزکم بهم گفتی تشنمه مامان...... فدای حرف زدنت بشم عسلم. برات آب آوردم که بخوری. حتی دیدم که دارم بهت شیر می دم. هی تو می ری بازیگوشی من هی دنبالت میام بهت شیر می دم...... ای خدا نی نی منو هر وقت خودت صلاح می دونی...
6 ارديبهشت 1392

دلم شکست.........

امروز وقتی از دکتر اومدم خیلی اعصابم داغون بود. آخه من یه سال بیشتره می شناسمش و زیر نظرشم و خیلی دوست بودیم تا اینکه یه بار با مادر یه بیماری بد حرف زد منم وقتی تنها شدیم بهش گفتم برخوردت خوب نبود. اینم جنبه انتقاد نداشت از اون به بعد صمیمیتمون کم رنگ تر شد. امروز برگشته به من می گه تو پر رویی............ می گه چرا از خدا توقع زیادی داری؟ می گه چرا فکر می کنی باید زودی حامله بشی؟ می گه تو اعتقاداتت درست نیست.......... فکر کنید بخدا من چه نجابتی به خرج دادم که هیچی بهش نگفتم و اومدم خونه گریه کردم. من اعتقاداتم اونجور که اون فکر می کرد نیست.......... من اگه می خوام زود باردار بشم چون 2 تا بچه می خوام و سنم داره می ره بالا خطرناک میش...
3 ارديبهشت 1392

بی حالم

  سلام نی نی گلم. نور چشمونم. این ماه هم قرار نیست بیای مثل اینکه! خیلی امشب دلم گرفته.نمی دونم ناراحتم ، اعصابم خورده......اصلا خودمم نمی دونم چمه! فقط می دونم بی صبرانه منتظرتم. جای هیچ گله ای نیست. من و بابایی خودمون 5 سال نخواستیم بیای تا شرایط ایده آلو واست بسازیم.حالا که شرایط ایده آله اگه نیای حق داری........ شاید ازمون ناراحتی. شاید دوست داشتی زودتر بیای؟ حالا داری تلافی می کنی؟ دلت میاد مامانی و بابایی اینقدر غصه دار باشن؟ زودی بیا مامانم. 2 هفته دیگه روز مادره. خیلی دلم می خواست امسال منم مادر باشم توی این روز. اما مثل اینکه فعلا خدا نمی خواد..... باشه گلکم . هر وقت دوست داری بیا .ایشا...
30 فروردين 1392

انتظار

نور چشمم هنوزم منتظرتم. شاید باور نکنی یکی از تفریحام اینه بیام نی نی وبلاگ و برم وبلاگهای مختلف رو بخونم مخصوصا اون بخش هایی که خبر مادر شدنشونو نوشتن. امروز عصر داشتم یه وبلاگی می خوندم که بعد یک سال و نیم انتظار چجوری خبر بارداریشو به همسرش گفته. اشک به چشمام اومد و برای اینکه بابا جونت نبینه دارم گریه می کنم زودی کامپیوترو خاموش کردم و رفتم روی تخت دراز کشیدم. خوابم برد و خواب دیدم یه نی نی کوچولو توی بغلمه. با نوازش های بابا جونت از خواب بیدار شدم.آخه حس کرده بود حالم گرفته است. آرومم کرد. نمی دونی چقدر بابا جونت خوبه.ایشالله زودی میای و خودت خوب بودن و بی نظیر بودن باباتو تجربه می کنی. در کنارش آروم شدم برام یه ...
16 فروردين 1392